آرتینآرتین، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آرتین قشنگم شاهزاده ی زندگی ما

چند تا عکس از لباس خواب آرتین خوشکلم

آرتین خوشکلم با لباس خوابش که  این لباس خوابشو خیلی دوست داره هر وقت میپوشتش خوشحال میشه و دور خودش میچرخه نینای نای میکنه اینجا هم پاشو کرده توی کفش بزرگترها (کفش عمو رضا) عاشق کفش بزرگتر از پای توچولوی خودشه الهی که من قربونت بشم عزیزم با این کارهای شیرینت . کفشهای همه هم میشناسی بهت میگم کفش کی پوشیدی میگی مووو یعنی عمو دیگه کم کم موقع خوابت بود سوار عروسکت شدی میگفتی تاب تاب   ...
16 مهر 1390

کارهای آرتین خوشکل و شیطون عمه

سلام عزیز عمه ببخشید که من نمیتونم زود به زود بیام که وبلاگت رو درست کنم و مطالب بنویسم امروز اومدم تا مطالب جدید و از کارهایی که میکنی بنویسم ولی هر وقت عکس داشتم عکساتو میارم میزارم  اول از همه اینو بگم که سه شنبه 12/مهر/1390 با مامان رویا و عمو رضا رفتین  واکسن 1سال و 6 ماهگی رو زدی و وزنت توی این 1سال و6ماه شده 9کیلوگرم و قدت 76 . واااااااااای الهی که عمه دیگه هیچ وقت تو رو با اون حال نبینه عزیزم خیلی درد داشتی که نمیتونستی راه بری و شدید تب کرده بودی و ناله میکردی و یه کوچولو بد اخلاق شدی ، قدمای آروم آروم برمیداشتی یه پاهات میلنگید. شب هم که حالت بد شد که حالت تهوع داشتی و مامان رو...
16 مهر 1390

آرتین خوشکلم سر سجاده عمه رضوان

سلام خوشکل عمه این عکس ها توی زمستون سال 1389 شکار کردم هر وقت من میرفتم نماز بخونم میومدی پیشم و سجاده من رو بهم میریختی. الان هم که یکسال و سه ماه و 26روز از عمر قشنگت میگذره تا صدای اذان رو میشنوی میای پیش من و میگی الله . قربونت بشم من با این حرکات شیرینت.هر روز دوست داشتنی تر از روز قبل میشی. این اولشه تازه اومدی نشستی رو سجاده آرتین کاری نمیکنه فعلا کتاب دعا دستشه و یه کمی سجاده رو بهم ریخته همین اینجا هم شروع کرده به تسبیح خوردن   من نمیدون این تسبیح چه مزه ای میده که اینجوری داری با ولع میخوریش جیجله من ...
3 مرداد 1390

شیطنته آرتین توچولو

ببین عمه با مجله من چیکار کردی !!!! چقدر هم ذوق میکردی با هر پاره کردن قهقه میزدی اولش آروم مجله رو کشیدی سمت خودت بعدش که خوب نگاش کردی یکی از برگهاش رو پاره کردی و نگام کردی ببینی من چی میگم منم فقط نگات کردم. بعدش خودت گفتی مامایییی(یعنی همون عمه) هیییییییی نچ نچ کردی و منم خندیدم گفتم هییییییییی نچ نچ انگار منتظر همین کلمه بودی شروع کردی خندیدن و جیغ کشیدن و پاره کردن. منم از خوشحالیه تو ذوق میکردم با هزار زحمت ازت عکس شکار میکردم وای که چه شبی بود.             قربون خندهات بشم من   حمله بسوی پاره کردن مجله عمه رضوان ای...
2 مرداد 1390
1